چرا باید عذاب وجدان بگیرم

یه حال کثیفی دارم امشب 

بناچار و بدور از اخلاق و مرام و خطوط قرمزم مجبور شدم  تقاضا دوست و همکارمو رد کنم 

پارسال در همین موقعیت و همین زمان و همین کار ، سعی کردم دیگران راضی کنم  و راضی کردم و در جواب  برچسب ساده لوحی و احمق بودن و نالایقی بهم خورد

بعد از سالها اولویت خودم قرار دادم 

حس بدی دارم چاره ای نداشتم 

نامه ای برای خودم

برایت ممالک بسیار نه


تنها یک خانه آرزو میکنم 


لابلای  قفسه های سینه کسی که دوستش داری

دو راهی

در نامه‌ نگاری میان هانا آرنت و مری مک‌کارتی دوست نزدیک او پرسش و پاسخی است که ما را از دیدگاه دیگری به این پرسش اخلاقی فلسفی می‌رساند. 


مک‌کارتی با اشاره به کتاب «جنایات و مکافات» داستایوفسکی از آرنت میپرسد: «چرا اگر بخواهم، نباید مادر بزرگم را بکشم؟ یک دلیل عاقلانه به من بگو.»


هانا آرنت با اذعان به سختی این پرسش جواب می‌دهد: پاسخ فلسفی به این پرسش پاسخ سقراط خواهد بود: از آنجا که من مجبورم با خودم زندگی کنم، یعنی از آنجا که در واقع من تنها کسی هستم که هرگز نمی‌توانم از خودم جدا شوم و باید برای همیشه معاشرت با خودم را تحمل کنم، من نمی‌خواهم قاتل باشم. من نمی‌خواهم زندگی خود را در کنار یک قاتل سپری کنم. 


 نظر آرنت به این جمله‌ی مشهور سقراط است: «تحمل بی‌عدالتی از ارتکاب آن بهتر است.

چه کم گردد ز حسنت گر بپرسی

چطوری؟

خوبم که

ولی چشات اینو نمیگه؟



دلم برای این مکالمه بسیار تنگ شده