-
[ بدون عنوان ]
شنبه 4 اسفند 1403 17:09
ما از مدتها پیش فهمیدهایم که دیگر ممکن نیست این جهان را واژگون کرد. نه حتی شکل آن را تغییر داد! یا بدبختی پیشروندهی آن را متوقف ساخت. یک راهِ مقاومت بیشتر نمانده است: جدی نگرفتن جهان. -بار هستی؛ میلان کوندرا
-
عشق است و دگرهیچ
جمعه 21 دی 1403 08:12
در اودیسه، هومر از نوشدارویی صحبت میکند که هلن در شراب ریخت. هرکسی از آن نوشید رنج و حزن و اندوه از یادش رفت. موقتا حافظهاش پاک شد و تا صبح هیچ اشکی گونههایش را تر نکرد. به این دارو «نپنتس» میگویند و همریشه است با «نابست»، یعنی دارویی که هر نوع دلبستگی را از بین میبرد. در دانش پزشکی جدید هم اینچنین دارویی وجود...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 8 آذر 1403 14:09
تولدت مبارک امید که شاد و سلامت باشی
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 10 آبان 1403 09:48
همه دنیارو گشتم تا ترو پیدا کنم دل تنگم دلم تنگه
-
حرف دل
شنبه 21 مهر 1403 11:32
شبیه نهنگی هستم که بَبری را مورد مشاهده قرار میدهد. بَبر هر روز صبح از خواب بیدار میشود. و به دنبال شکار میرود. حالا که خانواده ای هم دارد و توله هایی، به شکار بزرگتری هم نیاز دارد. تا از خود و خانواده ی خود محافظت کند. گاهی موفق است، و گاهی بدجوری به در بسته میخورد. شکار ابدا ساده نبود. این را وقتی برای اولین بار...
-
نامه ای به خود از سر دلتنگی
چهارشنبه 11 مهر 1403 16:36
برایم نوشته بودی قلبت شبیه بطری ای که توی مشتت بفشاری زیر فشار است. برایم نوشته بودی شبیه پنج عصرهای پاییز شده ای. هوا دارد تاریک می شود ولی هنوز نشده. سوز می آید ولی آنقدر که نتوانی تحمل کنی نیست. غروب است. نمی دانی از اول کدام جهنم دره ای می خواستی بروی. انگار گم شده ای. وسط تمام بدبختی هایت غروب هم شده است. می...
-
حرف دل
شنبه 31 شهریور 1403 19:43
من در تنهایی آدم بهتری هستم. آدم هم در تنهایی آدمتر است. ــ عباس کیارستمی اجازه بدهید با این گزارهی درستتان چندان موافق نباشم، آقای کیارستمی. من گرچه فکر میکنم آدم در تنهایی آدم بهتری است اما سوالم این است که چهقدر بهش میارزد؟ درست است که آدم در تنهایی دلیلی برای دروغگفتن ندارد. چون احتمال مواجهه با دیگری، آسیب...
-
سر به سنگ خورده
جمعه 23 شهریور 1403 23:42
دارم اشتباه می کنم. و وقتی می دانم که دارم اشتباه می کنم و همچنان از آن دست نمی کشم، غم انگیز ترش می کند. همیشه وقتی با اشتباهم مشغول لبخند زدن و لذت بردن هستم، یک صدایی مدام از جایی که نمی دانم کجاست توی گوشم می گوید: همانقدر زندگی ات تقصیر خودت است که همین الان. که حتی با اینکه می دانی داری اشتباه می کنی، باز ادامه...
-
فقدان
پنجشنبه 15 شهریور 1403 22:34
امروز بر مزار عزیزی بودم تازه گذشته مهربان عاشق نقطه اتصال چند خانواده تمام و کمال انسان و عاشق زندگی که به یکباره مرگ در بهت و حیرت بستگان و دوستان به آغوشش گرفت، منی که عادت کردم به رفتن عزیزان به نبودشان گویا سر شدگی عجیب احساسی دارم ، ابتدا انکار میکنم شاید چند روز و بعد حقیقت محکم به صورتم میخورد تمام صورتم را...
-
سرای مشیر
یکشنبه 11 شهریور 1403 22:15
برای من خارَک مزهی آبادان میده، عرق بیدمشکنسترن، مزهی شیراز و سرای مُشیر. وای از سرای مشیر ، چقدر محیط و عطر نسترن اونجارو دوست دارم من شیراز میرم فقط به عشق این سرا امشب دلم بدجور هوس شیراز و اصفهان و آباده کرده
-
کربلا
شنبه 3 شهریور 1403 23:41
قرار نبودم امسال برم کربلا ، همسر میخواست بره و درحال آماده کردن توشه سفرش بودم ،امسال پسرم هم قصد داشت پدرشو همراهی کنه اولین سفر بود براش ،با توجه به شرایط جسمی من هیچ کدام پیشنهاد همسفری ندادند ، برای کاری بیرون شهر رفتم جاده کرمانشاه شلوغ شلوغ ، نگاه به پلاک ماشینها کردم از همه جای ایران اومده بودند یکباره دلم رفت...
-
میگذرد
شنبه 3 شهریور 1403 22:52
نشسته بودی که فکرت پرید. نشسته بودی که نبضت پرید. کنار تختت روی زمین نشسته بودی که اشکت در آمد. فکر کردی که تنها هستی. و امشب رودخانه های غم و غصه به قلب کوچک تو می ریزند. دریا بوده ای پیش از این؟ شبیه لبخندی که بعد از سرکشیدن لیموناد شیشه ای وسط زلِّ گرما زدی، غمت نیز خواهد گذشت. اما این خبر خوشی برای تو که انقدر زود...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 21 مرداد 1403 11:49
دوست مجازی فرهیخته ای دارم و نوشته هاش برام بسیار آموزنده و قابل تامل هستند مطلبی داشت در جواب اقایونی که سوالاتی در مورد دخترهایی که باهاش تو رابطه هستند و یا خواستگاری میکنند لطفا بخونید خصوصا آقایون که باهمه ادعا احتمالا شناخت کمی از خانمها دارند البته به قول دوستم نسل جدید واقعا ناشناخته هستند من در مورد دو سه دهه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 6 مرداد 1403 12:58
شاید باور پذیریش برامون خیلی سخت باشه ولی اون لحظههایی که با خودمون فریاد میزنیم و فحش های ناموسی به طرف مقابل میدیم و میگیم من به هیچ کسی احتیاج ندارم! دقیقا همون لحظهها به یکی احتیاج دارید که بغلمون کنه
-
پریشان مو
شنبه 6 مرداد 1403 00:27
بالا بستن موها زبان مشترک "از حالا میخوام جدی باشم" دخترهاست. بالا که میبندند یعنی دیگر کمر کار شکسته است. در اکثر" مثل راه فرار است. هر کجا بخواهی حرفت را بزنی ولی در عین حال بقیه را هم از خودت راضی نگه داشته باشی، بهرحال اکثر دخترها وقتی میخواهند تصمیم مهمی بگیرند ناخودآگاه چنگ میزنند توی موهایشان و...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 15 تیر 1403 09:23
مرد میانسالی روی موتور نشسته بود و زن کمرش را سفت گرفته بود که نیفتد. مرد ساختمانی را نشان داد و دوتایی زدند زیر خنده. حرف میزدند و میخندیدند و سرعتشان طوری بود که نمیشد سبقت گرفت. دو تا ماشین هم پشت سر من میآمدند. با خودم فکر کردم این خیابان نهایتاً پانصد متر است. میتوانم بوق بزنم، خندهشان را قطع کنم، راه...
-
؟؟؟
دوشنبه 4 تیر 1403 23:42
حدود ۱۰ ساله فضای تعاملات دوستانم با پارتنرهاشون، با فضای حاکم بر دنیای مجازی متفاوته. در دنیای مجازی پسرها از تجربیاتشون با دخترهایی مینویسن که معیارشون پوله و بدبختشون کردن. در محدوده روابط من روایت بدین شکله که دوستان و آشنایان همگی استقلال مالی دارن، به سکس آزاد معتقدن، پابهپای مردها کار میکنن و گاهی مخارج...
-
معنی رابطه مستقیم
دوشنبه 4 تیر 1403 08:46
خانومه تو مطب دکتر زنان: دکتر خوبیه؟ اون یکی مراجع: خیلی. خانومه: آره من تو سایتها دیدم عکسش رو، خوشگله، معلومه دکتر خوب و حرفهایایه. قابل توجه خانم دکترها
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 3 تیر 1403 20:33
بعد ازیه سری مسایل و مشگلات بلاخره در خیر بر روی منم باز شد و خدارو شکر تقریبا داره پله پله حل میشه تا خدا چی بخواد و چه لحظاتی برام مقدر کرده باشه در هر حال شکر ****************************************** شازده کوچولو: تا حالا هیچ وقت گول خوردی؟ روباه: خیلی. شازده کوچولو: چی میشد هر بار گول میخوردی؟ روباه: میخواستم...
-
چرا باید عذاب وجدان بگیرم
سهشنبه 22 خرداد 1403 20:55
یه حال کثیفی دارم امشب بناچار و بدور از اخلاق و مرام و خطوط قرمزم مجبور شدم تقاضا دوست و همکارمو رد کنم پارسال در همین موقعیت و همین زمان و همین کار ، سعی کردم دیگران راضی کنم و راضی کردم و در جواب برچسب ساده لوحی و احمق بودن و نالایقی بهم خورد بعد از سالها اولویت خودم قرار دادم حس بدی دارم چاره ای نداشتم
-
نامه ای برای خودم
سهشنبه 22 خرداد 1403 20:15
برایت ممالک بسیار نه تنها یک خانه آرزو میکنم لابلای قفسه های سینه کسی که دوستش داری
-
دو راهی
چهارشنبه 16 خرداد 1403 10:26
در نامه نگاری میان هانا آرنت و مری مککارتی دوست نزدیک او پرسش و پاسخی است که ما را از دیدگاه دیگری به این پرسش اخلاقی فلسفی میرساند. مککارتی با اشاره به کتاب «جنایات و مکافات» داستایوفسکی از آرنت میپرسد: «چرا اگر بخواهم، نباید مادر بزرگم را بکشم؟ یک دلیل عاقلانه به من بگو.» هانا آرنت با اذعان به سختی این پرسش جواب...
-
چه کم گردد ز حسنت گر بپرسی
چهارشنبه 9 خرداد 1403 20:59
چطوری؟ خوبم که ولی چشات اینو نمیگه؟ دلم برای این مکالمه بسیار تنگ شده
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 اردیبهشت 1403 19:34
چند روزیه این آهنگ ها روتو ماشین ،تو خونه، محل کار، پلی میکنم پخش هم نباشه ذهنم کاملا درگیرشونه دل دل نکن عشقم یکی میاد
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 3 اردیبهشت 1403 22:59
دلم به شدت گرفته و دلتنگم . خسته شدم نا ندارم از شکست برنامه ها به شدت عصبانی دیشب از ماشین که پیاده شدم یه گربه دیدم. ولی نه یه گربه ی معمولی. یه گربه ی کسخل. وقتی دیدمش داشت خیز برمیداشت وسط خیابون. ولی نه وسط یه خیابون معمولی. وسط یه خیابون شلوغ. خلاصه ش کنم از ماشین پیاده شدم دیدم یه گربه داره با سرعت میره زیر یه...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 فروردین 1403 22:21
عید همگی رفقا مبارک التماس دعا
-
آغوش
جمعه 3 فروردین 1403 11:21
گفته بود در تبریک عید برایم نوشته بود : خدایان تو را درمیان بازوان مهربانی خویش گیرند فکر کردم، چقدر به چنین آغوشی نیاز دارم ، امن و همیشگی و مطمئن برای همه دوستان چنین آغوشی آرزو دارم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 اسفند 1402 19:50
سخترین روزهای سال هم گذشت و بلاخره اسفند هم تمام شد چقدر که سخت و پر استرس هم گذشت چهارصد و سه شروع شد و امیدوارم امسال خیلی سال خوبی برای همه دوستان و عزیزان باشه امید که سالی پر از شادی و محبت و رزق و روزی فراوان باشه
-
روزی رسان
پنجشنبه 10 اسفند 1402 19:45
برایم نوشته بودی گاهی میخواهی هرچیزی که هستی را بگذاری زمین و بروی. اگر مادری. اگر همسر هستی. همه را بگذاری توی یک صندوقچه و بروی. این نامه برای توست. که دِلَت احتمالا گرفته است. امروز یه پرنده رو دیدم که داشت روی زمین پر از برف دنبال دونه اینور اونور میدویید. اول فکر کردم چه پرنده ی کسخلی میتونه باشه. از قبل باید...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 25 بهمن 1402 01:04
مادربزرگم میگفت : اینکه کسانی هستند تا هر از گاهی برایت بنویسند یا بگویند دلمون برات تنگ شده یعنی مسیر را درست رفته ای دلم برایت تنگ شده و این اندوه بزرگیست