ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
مرد میانسالی روی موتور نشسته بود و زن کمرش را سفت گرفته بود که نیفتد. مرد ساختمانی را نشان داد و دوتایی زدند زیر خنده. حرف میزدند و میخندیدند و سرعتشان طوری بود که نمیشد سبقت گرفت. دو تا ماشین هم پشت سر من میآمدند. با خودم فکر کردم این خیابان نهایتاً پانصد متر است. میتوانم بوق بزنم، خندهشان را قطع کنم، راه باز شود، خودم و پشتسریها گازش را بگیریم و حدود سی ثانیه زودتر به مقصد برسیم. از طرفی هم میتوانستم این سی ثانیه را دندان روی جگر بگذارم تا برسیم به سر خیابان و بشود سبقت گرفت. از خودم پرسیدم آیا در مقصد برای من اجابت مزاج کردهاند؟! پاسخ منفی بود! پس راه دوم را انتخاب کردم و تا آخر خیابان از دیدن خندههای قشنگ زن و مرد میانسال روی موتور لذت بردم.........
حدود ۱۰ ساله فضای تعاملات دوستانم با پارتنرهاشون، با فضای حاکم بر دنیای مجازی متفاوته.
در دنیای مجازی پسرها از تجربیاتشون با دخترهایی مینویسن که معیارشون پوله و بدبختشون کردن.
در محدوده روابط من روایت بدین شکله که دوستان و آشنایان همگی استقلال مالی دارن، به سکس آزاد معتقدن، پابهپای مردها کار میکنن و گاهی مخارج پارتنر رو هم میدن. در عوض یک روز بابت یک دختری که سطح پایینتری از لحاظ شیوه نگرش برابر و اقتصاد داره ترک میشن.
نمیدونم گروه آقایان گول خورده همون دستهای هستند که توسط گروه دوم دختران در تله میافتند یا خیر؟ اما به عینه دیدم که بسیاری از مردان در برابر گروه دوم زنان ولخرجتر، دستودلبازتر و حتی گوش به فرماناند.
این چرخه که در محدودهی من هست عجیبه و به گمانم یکجا یک نفر باید منشا مشکلات رو بفهمه.
این مطلب یکی از دوستان نوشته بود ، بطور صد در صد موافقم و در اطراف منم وضع همینه واقعا مشگل کجاست؟ از نظر روانشناسی باید دقیق بررسی بشه ، خیلی عجیب و غم انگیزه .
خانومه تو مطب دکتر زنان: دکتر خوبیه؟
اون یکی مراجع: خیلی.
خانومه: آره من تو سایتها دیدم عکسش رو، خوشگله، معلومه دکتر خوب و حرفهایایه.
قابل توجه خانم دکترها
بعد ازیه سری مسایل و مشگلات بلاخره در خیر بر روی منم باز شد و خدارو شکر تقریبا داره پله پله حل میشه تا خدا چی بخواد و چه لحظاتی برام مقدر کرده باشه در هر حال شکر
******************************************
شازده کوچولو: تا حالا هیچ وقت گول خوردی؟
روباه: خیلی.
شازده کوچولو: چی میشد هر بار گول میخوردی؟
روباه: میخواستم تنها نباشم.
شازده کوچولو: ولی باز هم تکرار میکردی!
روباه: آره. تنهایی خیلی هولناکه. زندگی توی تنهایی خیلی کسالتباره.
شازده کوچولو: به نظرم این روزها تنهایی!
روباه: یک روزی... یک جایی... دیگه خسته میشی.
شازده کوچولو: از گول خوردن؟
روباه: از خیلی چیزها. بعدش بیخیال میشی.