حالم خوب نیست

گاهی به نقطه‌ای از زندگی می‌رسی که طاقتت به معنیِ واقعی، طاق می‌شود.
برای غمگین بودنت هزار دلیل موجه داری و دلیلی نمی‌بینی که برای خوشایندِ آدم‌ها سکوت کنی و ادای آدم‌های بی‌غصه و شاد را در بیاوری.
می‌دانی که باید دوره‌ی درد را طی کنی و آن‌قدر جان‌سخت و مقاوم باشی که از سنگلاخ دردها به سلامت عبور کنی و به مقصد امن‌تری برسی.
تو باید برای عبور، از دردهایت حرف بزنی، باید به زخم‌هایت اقرار کنی، باید دنبال درمان باشی...
گاهی باید بدون مقدمه رو به آدم‌های حوالی‌ات حالی  کنی و بگویی؛
کمی تحملم کنید لطفا! حالم واقعا خوب نیست

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.