حرف دل

چقدر زیباست کسى را
دوست بداریم
نه براى نیاز
نه از روى اجبار
و نه از روى تنهایى
فقط براى اینکه

ارزش دوست داشتن را دارد

دلتنگی

بعضی ترانه های را

می توان بارها و بارها گوش داد

بعضی انسانها را 

میتوان بارها و بارها 

دوست داشت


حرف دل

بدترین درد در میان آدمیان 

نصیب کسی است 

که بسیار می داند و هیچ نمیتواند

وصله ناجور پاییز

عاشق که نباشی،
پاییز، وصله‌ی ناجور فصل‌هاست...
پاییز را باید عاشق بود، که این صبح‌های ابری و سرد، بدون دوست داشتن کسی، نمی‌چسبد.
که این غروب‌های نارنجی و زرد، بدون خواستن و فکر کردن به کسی، نمی‌چسبد.
پاییز را باید عاشق بود، که اگر نباشی؛ باران‌های بی‌امان و خش خش برگ‌ها، دمار از روزگار تنهایی‌ات در می‌آورند.
که چای داغ عصرهای سرد پاییزت را چگونه می‌نوشی بدون حضور و حرف‌های کسی؟
که چگونه حال و هوای پاییز را طاقت می‌آوری؟
که چگونه می‌‌خوابی؟ که چگونه بیدار می‌شوی؟ بی عشق؟
پاییز را باید عاشق بود،
که آدم‌های بدون عشق،
وصله‌های ناجور پاییزند...


بارون بزن

حالم خوب نیست

گاهی به نقطه‌ای از زندگی می‌رسی که طاقتت به معنیِ واقعی، طاق می‌شود.
برای غمگین بودنت هزار دلیل موجه داری و دلیلی نمی‌بینی که برای خوشایندِ آدم‌ها سکوت کنی و ادای آدم‌های بی‌غصه و شاد را در بیاوری.
می‌دانی که باید دوره‌ی درد را طی کنی و آن‌قدر جان‌سخت و مقاوم باشی که از سنگلاخ دردها به سلامت عبور کنی و به مقصد امن‌تری برسی.
تو باید برای عبور، از دردهایت حرف بزنی، باید به زخم‌هایت اقرار کنی، باید دنبال درمان باشی...
گاهی باید بدون مقدمه رو به آدم‌های حوالی‌ات حالی  کنی و بگویی؛
کمی تحملم کنید لطفا! حالم واقعا خوب نیست

سلام بر آذر

من عاشق دوستت دارم هایی هستم
که "نمیگویی"
و در انتظار شنیدنش
هر لحظه جان میدهم...